بوی عید می اومد، بعد یهویی هوا شد منفی ۲۰، الان باز مثبته هوا... باشد که هوا گرم بشه...زمستون خوبی بود.
کلی کار کردم، خونه رو کمی تکوندم. حداقل آشپزخونه و حال تموم شد، می مونه اتاق ها... و کمد هاش... ولی خوبه ها...کلی وسیله انداختم دور. دقیقا مثل این بولدیزر ها...به همسر گفتم...همینه!!!کلا دوست ندارم دیگه چیزی نگه دارم. همه چیز...بای بای...
رنگ زندگی لازم داره روزگارم...رنگ زندگی...
رنگ عاشقی...
رنگ زندگی...
کمی باید به خودمون بیشتر برسیم. فقط کمی.
اخبار دنیا رو هم کمتر بخونیم.! والا...
قلک بانوی کانادایی...برچسب : نویسنده : 7gholak-banoo7 بازدید : 19
به من ایمان بیاور فرشته روزهای روشن...من ابرهای اشک را به دورترین نقاط اندوه می فرستم.
برچسب : نویسنده : 7gholak-banoo7 بازدید : 24
کجا بودم؟
داشتم کار می کردم...
سرم بسیار شلوغ بود.
همچنان در همان دفتری می رم که می رفتم...
خداوند ما را یاری کند...
سایت کار خودم رو راه انداختم. بسیار بسیار ساده و پیش پا افتاده، اما بازم خوبه...امیدوارم بتونم کار خوبی راه اندازی کنم...
هماکنون یک عدد پارالیگال خوب کانادایی هستم...
سیب زمینی در حال پختنه، باید پوست کنم. برای ناهار...اوت میل داره می پزه...برای صبحانه...آرامش... و من!!!
خوب خدا رو شکر...
همین دیگه...
قلک بانوی کانادایی...برچسب : نویسنده : 7gholak-banoo7 بازدید : 32
آهنگ های کریسمسی گوش می دم. آروووم کارهام رو می کنم.
و به خودم می گم، زندگی چقدر قشنگه توی رنگهای سبز ،قرمز، طلایی...
امروز سالگرد عقد ماست...
همینجوری...الان همینجوری یادم اومد...
سال ۸۸ بود...
چه زود گذشت...
برویم برای خودمان از زندگی بگوییم...
والا
قلک بانوی کانادایی...برچسب : نویسنده : 7gholak-banoo7 بازدید : 18
چشمهای یک مسافر تیزه... مثل چشمهای یه عقاب. برای دیدن عزیزان باید تیز چشم بود.
قلک بانوی کانادایی...برچسب : نویسنده : 7gholak-banoo7 بازدید : 19
آدم ها هر روز برای من عجیب تر می شن. اینکه خواسته های آدم ها این اندازه عجیب شده...منم همین اندازه عجیبم؟!
قلک بانوی کانادایی...برچسب : نویسنده : 7gholak-banoo7 بازدید : 15
برچسب : نویسنده : 7gholak-banoo7 بازدید : 23
برچسب : نویسنده : 7gholak-banoo7 بازدید : 33
برچسب : نویسنده : 7gholak-banoo7 بازدید : 19
زندگی همینه!!!
باید همینجوری باورش کرد. به همین سادگی.!!!
شدیدا خسته هستم...
اما همچنان میدوم.کی و کجا این انرژی تموم میشه...خدا عالم هست.
دیشب در یک حرکت انتحاری، پای سیب درست کردم، کوکی و نون و سوپ.... بعدش ساعت ۱۱ که می خوابیدم حس کردم...چرا؟! از کجا اومد این انرژی!!!
باید زندگی کرد... اما چطور؟
قلک بانوی کانادایی...برچسب : نویسنده : 7gholak-banoo7 بازدید : 15